مولفههای هوش هیجانی: یکی از مولفههای لازم برای موفقیت افراد در کسب و کار و در کل داشتن زندگی بهتر، موضوع هوش است. هوش به معنای میزان توانایی در استفاده از اطلاعات و منطق در آنالیز مسائل و حل مشکلات است. اما این استفاده منطقی از اطلاعات به تنهایی کافی نیست. بسیارند افرادی که در آنالیز اطلاعات و استفاده از منطقشان موفق هستند، در حالی که نسبت به چیستی و چگونگی احساسات و هیجاناتشان کاملا گیج و سردرگم میباشند. خانم دبورا روزمن چه خوش گفت که “اگر هیجانها و احساساتت را کنترل نکنی، هیجانات و احساساتت تو را کنترل می کنند.” شناخت افراد نسبت به احساسات و هیجاناتشان باعث بالاتر رفتن کیفیت زندگی آنها میشود و در واقع این نقل قول از خانم روزمن همان چیزی است که هوش هیجانی یا عاطفی به آن میپردازد. مهمترین سوال مورد نظر این هوش هیجانی، این است که چه اتفاقی رخ میدهد وقتی فردی با ضریب هوشی متوسط و حتی پایین در انجام کاری موفق میشود و بر خلاف آن، فردی با ضریب هوش بسیار بالاتر به مراتب ناموفقتر از فرد قبلی است. خودآگاهی، خودتنظیمی یا خودکنترلی، انگیزه و محرک، همدلی و مهارت اجتماعی از جمله مولفههای هوش هیجانی به حساب میآیند که به یافتن جواب برای این قبیل سوالات و شناخت بیشتر این نوع هوش کمک میکند.
خودآگاهی
خودآگاهی از اصلیترین مولفههای هوش هیجانی، به معنای توانایی تشخیص و درک روحیات، خلق و خو و هیجانات خود و تاثیر آن بر دیگران است.
اکنون چه احساسی دارید؟
احساس اکنون شما چه تاثیری در رفتار و اعمال شما دارد؟
اعمال شما که ناشی از احساس شما بوده، چه تاثیری در اطرافیان شما میتواند داشته باشد؟
جواب شما به سوالات بالا هر چه شفافتر باشد، به خودآگاهی قویتری خواهید رسید. خوداگاهی به عنوان یکی از اصلیترین مولفه در مولفههای هوش هیجانی است که در کیفیت زندگی شخصی و حرفهای شما بسیار موثر است.
اما چگونه میتوان آن را بهبود یافت؟
یک راهِ افزایش خودآگاهی، خود مشاهدهگری است. پرسیدن این سه سوال در اوقات مختلف روز، در هر حالتی که باشیم، نه تنها به بالارفتن هوش هیجانی میانجامد بلکه به خودشناسی افراد نیز کمک میکند.
راه دیگر نوشتن است یا به عبارت دقیقتر اختصاص دادن دفتری به افکار و احساسات روزانه خود و بیمحابا نوشتن. یا نوشتن صفحات صبحگاهی که جولیا کامرون در کتاب معروفش به نام راه هنرمند از آن یاد میکند. نوشتن سه صفحه بدون نظم یا قانون خاصی به محض بیدار شدن در تخلیه ذهن و آرامش درونی موثر است و اگر این روش به صورت عادت درآید، تاثیر خودش را در خودآگاهی نشان میدهد.
قانون سه ثانیه. به محض مواجهه با هیجانات شدید مانند خشم، مکثی کوتاهِ حداقل سه ثانیهای و فکر به چرایی ایجاد آن هیجان به مدیریت بهتر خود کمک میکند. این راه هم در شناخت چرایی احساس ایجاد شده کمک میکند و هم در خودتنظیمی که در بخش بعد ازآن بیشتر صحبت خواهد شد.
راه دیگر مدیتیشن است. انجام مدیتیشن روزانه به مدت حداقل پانزده دقیقه در آرامش ذهن و بهبود هوش هیجانی موثر است. مدیتیشن مانند راندن اتومبیلی است که ترمز بریده و همواره در حال حرکت است و ما قرار است با مدیتیشن آن را هدایت و حداقل مشاهده کنیم.
خودتنظیمی / خودکنترلی
خودتنظیمی / خودکنترلی یعنی توانایی کنترل احساسات آنی و تفکر پیش ازاقدام. بعد از شناخت احساس و هیجان، نوبت به عمل و کنترل آن میرسد. خود تنظیمی در واقع مولفهای از مولفههای هوش هیجانی است که خودآگاهی را با عمل ادغام میکند.
اولین راه افزایش این مولفه از مولفههای هوش هیجانی، مسئولیتپذیری است. هر چه بیشتر اشتباهات خود را بپذیریم و مسئولیت آن را به عهده بگیریم، بهتر میتوانیم احترام دیگران را به خود جلب کنیم و مسلما افرادی که اشتباهات خود را میپذیرند، افراد با هوشِ هیجانیِ بالاتر و افراد منعطفتری هستند.
راه دوم تعیین ارزشها و اصول اخلاقیِ شخصی است. میزان شفاف بودن ارزشها باعث کاهش تردیدها میشود و در نتیجه یکی از مولفههای هوش هیجانی بالا میرود.
راه سوم جالبتر و چالشیتر میتواند باشد. زمانی که با موقعیت چالش برانگیزی رو به رو شدید، به واکنشتان دقت کنید. آیا استرستان را با داد و فریاد تخلیه میکنید یا آرامش بیشتری خواهید داشت؟ تمرین نفسِ عمیق در کنار نگارش افکار منفی و برونریزی آنها در بهبود این مولفه از مولفههای هوش هیجانی بسیار سودمند است. یادتان باشد که حتما نوشتههای خود را از بین ببرید چرا که هدف اصلی برونریزی آن است نه نگهداری آن.
انگیزه یا محرکهای درونی
انگیزه یا محرکهای درونی همان شوق درونی است به منظور دنبال کردن اهداف.
برای حرکت مداوم به سمت اهداف به انگیزه درونی نیاز است نه بیرونی. نکته اینجاست که منتظر ایجاد انگیزه یا همان شوق درونی برای حرکت نباشید بلکه آن را ایجاد کنید و آن ایجاد نمی شود مگردر عمل.
اما چگونه این مولفه از مولفههای هوش هیجانی ارتقا مییابد؟
برای حفظ انگیزه همواره چرایی فعالیتتان را به خاطر داشته باشید و آن را به خود یادآوری کنید. یادآوری شوق انجام کار به تداوم آن میانجامد.
مثبت نگر باشید و حتی در شکستها نکات مثبت کار خود را خاطر نشان کنید.
استفان گایز در کتابش خرده عادتها تاکید میکند که انگیزه چیزی بیرونی نیست که منتظرش باشی تا کاری را انجام دهی بلکه باید با انجام مداوم آنچه وی خرده عادت مینامد، ایجاد میشود. خرد کردن فعالیت به بخشهای کوچکی که برای دیگران حتی میتواند خندهدار باشد، میتواند سختی انجام کار را در نظرتان بشکند و همین انگیزهای برای انجام بیشتر کار خواهد بود. برای مثال پیاده روی برای تنها 5 دقیقه در روز برای روزهای پرچالشی که توان راه رفتن نیست، میتواند محرکی برای ادامه باشد.
همدلی
همدلی از کلیدیترین مولفههای هوش هیجانی، عاملی مهم در تیم سازی و شبکه سازی محسوب میشود. همدلی به معنای تواناییِ تشخیص و درک انگیزههای دیگران یا به عبارتی راه رفتن با کفش دیگران است.
با عبور از مرزهای شخصی و ورود به دنیای دیگران و درک آن، دیگران برای شما احترام بیشتری قائل خواهند بود و راحتتر شما را به گروه و دایره ارتباطی خودشان راه میدهند.
تصور اینکه فرد مقابل چه شرایطی دارد و چه حس میکند، کار دشوار و حتی در شرایطی کاملا امکان پذیر نیست. بنابراین بهتر است در این زمینه کمالگرا نباشیم و حداقل تلاش خود را بکنیم.
توجه به زبان بدن، در تشخیص یا حداقل حدسِ احساسات و هیجانات مخاطب موثر است. توجه به زبان بدن مخاطب یعنی من به آنچه در وجودت میگذرد، واقف هستم و این خود یعنی به تحقق رسیدنِ این مولفه از مولفههای هوشِ هیجانی.
بازخورد دادن به احساسات و درخواست مخاطب و حساس بودن نسبت به آنها نیز راهی دیگر است. شناخت احساس و درخواست مخاطب، به تنهایی موثر نخواهد بود اگر به آنها حساس نباشیم و بازخورد ندهیم.
مهارتهای اجتماعی
مهارتهای اجتماعی یعنی مدیریت اطلاعات به دست آمده از شناخت خود و دیگران و به کار بردن آن در ارتباطات صمیمی و شبکه سازی.
افراد با مهارت اجتماعی بالا به اخبار منفی و مثبت به یک نسبت واکنش نشان میدهند. آنها در حل مسئله توانمندتر بوده و در برابر تغییر منعطفتر هستند.
بنابراین تمرینهای مربوط به حل مسئله، مهارتهای ارتباطی کلامی و غیرکلامی و حتی شیوههای تشویق دیگران سهم به سزایی در بهینه سازی این مولفه از مولفههای هوش هیجانی دارد.
از دیگر راههای ارتقای این مولفه از مولفههای هوش اجتماعی، گوش دادن فعال است. برای تقویت این مهارت کتاب زیاد است که از آن میان کتاب “گوش کن” اثر مایکل اس. سورنسن ترجمه صغری فراهانی پیشنهاد میشود.
پرسیدن سوالات باز و بیانتها و توجه به دیگر افرادی که مهارتهای اجتماعی بالا دارند، نیز میتواند به این مولفه از مولفههای هوش هیجانی یاری دهد.
کلام آخر
آنچه در تعاریف مختلف هوش هیجانی مشترک است، توانایی در شناخت هیجانات خود و دیگران، تنظیم و کنترل آنها و به کارگیری آنها در رفتار و عمل است. برای موفقیت در همه این موارد، پنج مولفه در نظر گرفته شده که رسیدگی به تک تک آنها نه تنها به افزایش همه مولفههای هوش هیجانی منجر میشود، بلکه باعث رشد توسعه فردی نیز میشود.