برند کوچ: عادت کرده ایم هنگامی که عبارت بهترین برند های جهانی،به گوش ما می خورد ناخودآگاه به یاد برند هایی همچون اپل و مایکروسافت می افتیم. یعنی برند هایی که خالقشان، اروپایی و آمریکایی هستند. البته که این چندان نگرش غلطی نیست که در ذهن ما ایجاد شده است و یا ایجاد کرده اند !! چون اکثر برند های بزرگ جهانی از جمله برند کوچ در این کشور ها ساخته و تاسیس شده اند. در اینجا تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که از آنها الگو برداری کنیم و از آنها یاد بگیریم.
در این مقاله به تفسیر تاریخچه ی برندی می پردازیم که خالقی دوست داشتنی دارد و از صفر صفر و از محیطی شروع کرده است که نه منابع مالی آنچنان خوبی دارد و نه سرمایه ای مناسب.اما او و برندش اکنون یکی از بهترین برند ها در حوضه ی خودش هستند.
داستان برند کوچ یک داستان بسیار آموزشی و جذاب است زیرا موسسان آن زن و شوهری بودند که بدون هیچ حمایتی شروع کردند و به همه چیز رسیدند. مخصوصا برای ما که در جهان سوم و در آسیا زندگی می کنیم و در برخی موارد دیده می شود که ارزش گذاری بانوان نادیده گرفته می شود و در بسیاری از مواقع دست کم گرفته می شوند.
زیرا با خواندن این مقاله و سرگذشت این برند به خود باوری می رسیم و پی می بریم که می شود با بها دادن به خانم ها و استفاده از لیاقت و تخصص آنها موفق شد و برند خود را جهانی کرد
زیرا اگر عامه ی جامعه ی جهان سوم را در نظر بگیرید احساس لیاقت کمتری در آن ها وجود دارد و می شود این گونه عنوان کرد،دلیل بسیاری از ایده هایی که در ذهن جهان سومی ها بود ولی هیچ گاه جامه ی عمل به خود ندیدند، همین نبود احساس لیاقت و اعتماد به خود است. موردی که نسبت به خانم ها بسیار بیشتر دیده می شود.
زیرا جامعه ای که به خود ایمان نداشته باشد نه تنها نمی تواند تغییری ایجاد کند بلکه نمی تواند تغییر را بپذیرد. اما خواندن داستان برند هایی که از همین آب و خاک پا گرفتند و قلمرو خود را جهانی کردند باعث می شود که یک لحظه به خود بیاندیشیم و بگوییم: چرا من نه ؟؟؟
چرا من نتوانم تغییری ایجاد کنم،چرا من نتوانم تغییر آفرین باشم؟ و برندی همچون برند کوچ تاسیس کنم. به راستی که سوالات چه می کنند با یک انسان! زمانی که شما سوالاتی این چنین را از خود بپرسید،ناخودآگاه به درون خود رجوع می کنید و به دنبال جواب های سوال هایتان می روید. پس لطفا در تمام لحظاتی که در حال خواندن این مقاله هستید این سوال را از خودتان بپرسید:
چرا من نه ؟ چرا من تغییری نباشم که دوست دارم در دنیای من رخ دهد ؟ چرا من طوری زندگی نکنم که دیگران با دیدن و خواندن زندگی نامه ی من به وجد بیایند؟ و نویسنده ای از کیلومترها آن طرف تر زندگی نامه و تاریخچه ی کسب و کار من را به شکل یک مقاله برای علاقه مندان به موفقیت، ننویسد؟؟
به همین دلایل و برای اینکه الگو برداری از این برند ها را در دستور کار خودمان قرار دهیم.شما را دعوت می کنیم با خواندن تاریخچه ی برندِ کوچ در ادامه ی مقاله با ما همراه باشید. یادتان باشد اگر سوالی یا پیشنهادی در جریان این مقاله برای شما پیش آمد حتما در بخش نظرات کاربران برای ما بارگذاری کنید. مطمئن باشید همکاران ما در سریع ترین زمان ممکن به همه ی سوالات شما پاسخ خواهند داد.
تاریخچه ی برند کوچ :
برند کوچ یکی از معروف ترین برند ها در زمینه ی محصولاتی همچون کیف و کفش و دیگر اکسسوری های دیگر
(اکسسوری: واژه ای انگلیسی می باشد و معادل فارسی آن لوازم جانبی می باشد و در دنیای مد و فشن به تمام لوازم جانبی به جز لباس های اصلی اطلاق می شود که انواع اکسسوری در کنار لباسهای اصلی برای افزایش جلوه و زیبایی و یا ایجاد هارمونی رنگها به کار میرود) می باشد. که در سال 1940 و در نیویورک تاسیس شده است. برند کوچ در ابتدا یک شرکت محلی و کوچ بود اما بعد ها و با حضور آقای کان و همسر ایشان در این شرکت،به یک برند جهانی تبدیل شد.
این زوج صاحب شرکتی بودند که در زمینه ی تولید کیف چرم فعالیت می کرد و به همین دلیل نیز با زیر و بم کار چرم و تجارت آشنایی کامل داشتند و می دانستند که باید چه کاری را چه زمانی انجام بدهند. زوجی که در اکثر مواقع با کمک هم کار می کردند و یک دیگر را در این امر کمک یار بودند .
در ابتدای کار آنها بساری به دلیل اینکه شریک کان خانمش بود او را مسخره می کردند و در بسیاری از مواقع به سیبل انتقادات نیز تبدیل شدند اما آن دو با فعالیت هایی که در ادامه توضیح خواهیم داد به تمام آن انتقاد ها دست رد زدند و ثابت کردند که می توانند در هر پروژه ای کار کنند و به موفقیت کامل برسند و این دقیقا همان دلیلی بود که باعث شد این زوج به یک الگو برای دیگران و حتی برندشان تبدیل یک الگو برای دیگران تبدیل شود.
اما نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که آن دو وارد عرصه ای شده بودند که در آن اطلاعات کافی داشتند و سال های سال در این عرصه پیشینه ی موفق داشتند و همین نکته به ما گوش زد می کند که برای موفقیت در یک عرصه لازم است که حداقل پیش زمینه ای نسبی داشته باشیم. چون این گونه اگر کار را شروع کنیم با بسیاری از چالش ها آشنایی کامل خواهیم داشت و می دانیم اگر چگونه کار کنیم به موفقیت می رسیم.
شروع تکامل برند کوچ :
تا سال های پایانی 1970 برند کوچ همیشه در یک سطح مانده بود و رشد و توسعه ی برندش تنها در آمریکا و به خصوص در شمال آمریکا بود اما بعد از این سال به دلیل استخدام کردن یکی از مدیر های بسیار خبره و نام آشنا در این امر که آقای فرانکفورت نام داشت به کلی دیگر این موضوع به دست فراموشی سپرده شد و به یک باره شروع برند کوچ شروع شد.
آقای فرانکفورت شرایطی را آماده کرده بود که به کلی سیستم فروش و بازاریابی این برند را تغییر داد و با استفاده از تجربیاتی که داشت توانست کمک بسیاری به برند کوچ و رشد و تکاملش داشته باشد.به همین دلایل فوق برند کوچ در یک بازه زمانی بسیار کوتاه در همه ی شهر های آمریکا گسترش پیدا کرد و به یک برند ملی در کل آمریکا در آمد.
برندی که همه دیگر می شناختند و تبلیغات آن را بر روی دیوار های شهر و سطح بیرون سطح شهر می دیدند. برندی که از صفر شروع کرده بود و سیبل انتقادات شده بود در مکانی قرار گرفته بود که دیگر می شود گفت یکی از بهتدرین برند ها در زمینه ی کاری خودش بود و بسیاری از افراد که در زمینه های دیگر کار می کردند به دنبال این بودند که با برند کوچ هماهنگی داشته باشند و البته با او همکاری داشته باشند. چون می دانستند سالی که نکوست از بهارش پیداست.
به همین دلیل چون کوچ در ابتدای شروعش به این حجم موفق شده بود تصور می کردند که به زودی بر دامنه ی موفقیت این برند افزوده می شود و شرایطی آماده می شود که آنها می توانند در بهترین مکان های دنیا برند خاص و جذاب خود را به عرضه ی نمایش در بیاورند. کاری که در واقعیت نیز انجام شد و برند کوچ در بهترین مکان ها به احداث و تاسیس فروشگاه پرداخت و روز به روز بر دامنه ی خودش افزود.
فروش کوچ از طرف زوج موفق :
سال 1985 کان و همسرش به این نتیجه رسیدند که برند کوچ به جایی رسیده است که می توانند با فروش آن تا آخر زندگی شان در آسایش و آرامش زندگی کنند. به همین دلیل و علارغم تلاش هایی که انجام داده بودند برند کوچ را به فروش رساندند و تصمیم گرفتند که تا پایان زندگی در یک مزرعه زندگی کنند و درگیر گاو داری و کشاورزی شوند.
زوج کان از همان اولی که شروع کردند خاص و متفاوت بودند تا همان آخر چون تماما در طول مسیر،به دفعات افراد و مردم را سوپرایز کردند و خود را در سیبل نظاره ها قرار دادند. اما این بار دیگر تصمیم گرفته بودند که برای همیشه از دید ها کنار بروند و در یک زمین کشاورزی به مزرعه داری مشغول شوند.
چون آنها در طول زندگی با حاشیه ها و حجمه های زیادی روبه رو شده بودند و اکنون زمانی بود که باید در آرامش و آسایش و به دور از حاشیه، زندگی می کردند و برای فرزندان خود به میزان کافی زمان می گذاشتند. هنگامی که آقای فرانکفورت خبر فروش کوچ به گوشش خورد تصمیم گرفت که با شرایط موجود خود را سازگار کند و منتظر بماند و ببیند چگونه می تواند با مالک جدید برند کوچ توافق کند.
در هر حال برند کوچ برای همیشه توسط شرکت سارا لی با قیمت نزدیک به سی میلیون دلار خریداری شده بود و فرانکفورت باید برای ادامه ی فعالیتش شرایط موجود را می سنجید. درست است که فرانکفروت در جایگاه خود ابقا شد اما خود او بعد ها به این نکته اشاره کرد که دیگر هیچ وقت همچون زوج کان پیدا نشد و او نتوانست همانند زمانی که با آن دو لینک بود با کسی دیگر لینک شود.
رشد و تکامل دنباله دار زیر نظر فرانکفورت :
علارغم تغییراتی که شکل گرفته بود برند کوچ روز به روز در حال رشد و شکل گیری بود و تکاملش زیر نظر فرانکفورت در سال های دهه ی 80 و 90 نه تنها کم نشد بلکه روز به روز بیشتر و بیشتر شد تا جایی که به نقطه ای رسید که برندش به معنای واقعی یک برند جهانی شده بود.
دلیل این رشد چشم گیر نیز کسی نبود جز آقای رید کراکوف که در سال 1996 توسط شخص فرانکفورت استخدام شده بود به عنوان مدیر هنری و طراحی تا با طرح هایش برند کوچ را گسترش بدهد. ایده ای که همان طور که گفته شد در عمل نیز شکل گرفته بود و با نتیجه ای موفقیت آمیز باعث شده بود برند کوچ از یک برند کشوری و کوچ به یک برند جهانی تبدیل شود. اما گویا رید کراکوف دائم در حال قرار دادن چالش های جدیدی برای خود بود چون در سال 2014 و در اوج شگفتی برای همیشه برند کوچ را تنها گذاشت و به برندی دیگر رفت تا آن را هم جهانی کند.
استراتژی های برند کوچ :
زمانی که فرانکفورت وارد کوچ شد سیستمی را طراحی کرد که با استفاده از آن برند کوچ بتواند یک برند جهانی شود و زمانی که فرانکفورت شرایط را زیر نظر گرفت بالاخره به این نتیجه رسید که با یک محصول دو محصول نمی شود تمام دنیا را در دست داشت و باید به تعداد محصولات اضافه کرد.
او به محض اینکه به این مهم رسید،این ایده را به رئیس های وقت داد و البته به خاطر تجربه ی فرانکفورت و اعتمادی که به او داشتند هیچ گاه سابقه نداشت آن ها یا فرانکفورت و فرضیه ای که آماده کرده است دخالت کنند و سعی بر آن داشته باشند که نظر و ایده ی او را رد کنند.
چون می دانستند که فرانکفورت حقیقت را می گوید و از همه ی افراد دیگر که در کوچ قرار دارند،تخصص و ذهن بازتری و بیشتری دارد. به همین دلیل کوچ بعد از آن روز تصمیم گرفت که بر محصولاتش بیافزاید. بعد از این اقدام فرانکفورت دستور داد لیستی برای او آماده کنند که نشانگر فروش کوچ در کشور های مختلف بود تا با این آمار و ارقام ها هرچه سریع تر کشور ها و بازار های هدف خود را انتخاب کنند و تمرکز خود را بر روی آن بگذارند.
بعد از بررسی هایی که در برند کوچ صورت گرفت.نتیجه گرفتند که ژاپنی ها به معنای واقعی دیوانه ی برند کوچ هستند و دوست دارند از آن در همه ی ست های لباسشان استفاده کنند و البته بیشترین میزان فروش کوچ نیز در آن کشور صورت گرفته بود به همین دلیل و بعد از بررسی این آمار ها برند کوچ تمام تمرکز خود را برروی ژاپن گذاشت تا بازار ژاپن را برای همیشه برای خود کند. اتفاقی که در عمل نیز افتاد و ژاپن به تسخیر برند کوچ درآمد و بیشتر مردم ژاپن از این برند استفاده می کردند.
سخن پایانی :
بسیار خوشحالیم که تا انتهای این مقاله با ما همراه بودید. این مقاله و برند کوچ بدون شک می تواند کمک شایانی به شما بکند که در کسب و کار و برندینگ شخصی خودتان بسیار موفق تر از چیزی باشید که تا امروز بودید. به همین دلیل توصیه می کنم تمام این مقاله را دوباره و با آرامش بیشتری بخوانید چون داستان برند های جذاب به راستی پر است از زیبایی و جذابیت. چون زمانی که شما زندگی نامه و تاریخچه ی این برند هارا مطالعه می کنید به یک الگو برداری از آنها می رسید و مطمئن باشید الگو گرفتن از بزرگان این عرصه بسیار بهتر از این است که خودتان قدم بردارید و درگیر شکست ها و اشتباهات احتمالی شوید.
در انتهای مقاله لازم می دانم که به این نکته اشاره کنم اگر سوالی یا چالشی دارید حتما در بخش نظرات کاربران برای ما بارگذاری کنید. مطمئن باشید کارشناسان ما در سریع ترین زمان ممکن به همه ی سوالات شما پاسخ خواهند داد.10
