تحقیقات زیادی در مورد تصمیم گیری با تأکید بر مدلهای هنجاری و انحراف از پیشبینیهای آن مدلها قرار گرفته است. در مقابل، استعاره اصلی روانشناسی تصمیم گیری شناختی، انسان را به عنوان «پردازنده اطلاعات» می داند که از فرآیندهای ادراک، حافظه، طبقهبندی، حل مسئله و غیره استفاده میکند.
بسیاری از فرآیندهای توصیف شده در تئوری های شناختی مشابه فرآیندهایی هستند که در تصمیم گیری دخیل هستند، بنابراین ترکیب متقابل بین این دو حوزه، می تواند نتیجه بسیار خوبی را به وجود آورد. به همین خاطر طیف وسیعی از مدلها و استعارهها برای توضیح و توصیف تصمیم گیری شناختی توسط روانشناسان بزرگ پیشنهاد شده است.
ترکیب متقابل بین روانشناسی شناختی و تحقیقات مرتبط با آن، تصمیمگیری را با ارائه یک نمای کلی از دیدگاههای کنونی در یک حوزه گسترش می دهد که مزایای رویکرد هم افزایی روانشناسی و تصمیم گیری را برجسته میکند. به همین خاطر در مدلسازی تصمیمگیری شناختی چندین ویژگی وجود دارد.
بنابراین در این مقاله، جنبههایی از سیستم شناختی را مورد بحث قرار میدهیم که باید در هنگام مدلسازی تصمیمگیری شناختی چند ویژگی در نظر گرفته شوند (مانند پردازش خودکار در مقابل ذهنیت کنترلشده، محدودیتهای یادگیری و حافظه، فراشناخت) را توضیح میدهیم که چگونه این جنبهها در رویکردهای پیشنهاد شده توسط مشارکتکنندگان گنجانده میشوند.
تصمیم گیری شناختی چیست؟
تصمیم گیری مقایسه یک قضاوت یا یک انتخاب است که می تواند به عنوان یک دیدگاه در مورد آنچه باید انجام شود را با یک استاندارد اندازه گیری می کند. مدلهای هنجاری که این استانداردها را ارائه میکنند، ارزشمند هستند، زیرا مجموعههای واضحی از قوانین یا بدیهیات را به ما نشان می دهند، بنابراین میتوانند برای آزمایش پیشبینیهای مربوط به رفتار انسان استفاده شوند. هنگامی که رفتار از پیشبینیهای مدلهای هنجاری منحرف میشود ، یعنی سوگیریهایی به وجود می آید، میتوان تلاش کرد تا تکنیکهایی برای غلبه بر چنین سوگیریهایی تجویز کرد.
این رویکرد با تمرکز بر انحراف از مدلهای هنجاری ایدهآل یک واقعیت ظاهری ایجاد می کند که در تضاد با تفکر بازنده قرار می گیرد و بسیار تأثیرگذار و مفید است. با این حال این موضوع از هدف واقعی روانشناسی به طور کامل پیروی نمی کند زیرا برخی از روانشناسان تمایل دارند “تصمیم گیری انسانی را با آنچه نیست تعریف کنند”
پردازنده
چهل سال پیش یک روان شناس معروف این ایده را معرفی کرد که یک ارگانیسم هوشمند در یک چرخه ادراک-عمل وجود دارد. این چرخه ابتدا به کمک حواس اطلاعات را از محیط دریافت می کند، ذهن یا مغز محاسبات را بر روی آن اطلاعات انجام می دهد و در نهایت خروجی آن را محاسبه کرده و منجر به تصمیم گیری شناختی می شود.
اقدامات هدفمند یک جنبه کلیدی از «پردازش اطلاعات» است که انسان ها را به گونه ای خاص محدود می کند. محدودیتی در میزان پردازش اطلاعات وجود دارد به همین دلیل ارگانیسم تصمیم گیری باید در مورد آنچه در محیط به آن توجه می شود مورد بررسی قرار بگیرد ، یعنی اطلاعاتی که از طریق حواس دریافت می شود، انتخابی باشند تا منجر به تصمیم گیری شناختی شود.
تعامل بین توجه و حافظه نیز برای استعاره پردازش اطلاعات موضوع مهم و اساسی است. مفهوم حافظه فعال اکنون به عنوان یک مدل توصیفی از نحوه نمایش اشکال مختلف اطلاعات (بصری، ذهنی) در حافظه موقت ذخیره و پذیرفته شده است. در این مدل، یک مجری مرکزی مسئول تخصیص توجه به وظایف مختلف مانند تفکر کنترل شده مورد نیاز برای حل مسئله، تصمیم گیری، استدلال و غیره در مغز است.
بازیابی اطلاعات در تصمیم گیری شناختی
درجه ای که تصمیم گیری شناختی به این پردازش کنترل شده در مقابل پردازش نسبتاً خودکار متکی است، اغلب تابعی از دخالت حافظه است. وظایفی که در گذشته بارها با آنها مواجه شده اید، این بار به راحتی با آن برخورد می کنید و اگر مشکلی پیش بیاید آن را حل می کنید، زیرا اقدامات یا راهحلهای مرتبط را میتوان از حافظه بازیابی کرد ، به همین خاطر می توان گفت عملکرد ضعیف به توجه فعال وابسته است.
محدودیت ظرفیتی که توسط پردازش اطلاعات در تصمیم گیری شناختی وجود دارد، باعث می شود فرد بهترین تصمیمات را بگیرد. البته نکته ای که در اینجا وجود دارد نشان می دهد مقدار اطلاعاتی که یک انسان میتواند در هر زمان معین به آن توجه کند ویا پردازش کند چه میزان است.
با این حال، تمرکز صرف بر این محدودیت های ذهنی، نقش حیاتی محیط در شکل دادن به رفتار انسان نادیده گرفته می شود. بسیاری از نظریه پردازان استدلال می کنند که برای مدل سازی تصمیم گیری شناختی ، باید ارتباط بین محدودیت های تحمیل شده توسط ذهن (به عنوان مثال، دامنه توجه، حافظه) و محدودیت های تحمیل شده توسط محیط (مانند هزینه های اطلاعات) را درک کنیم.
قیچی تصمیم گیری شناختی
این دیدگاه که به رفتار عقلانی انسانی منجر می شود مانند یک قیچی عمل می کند که تیغههای آن ساختار محیط و قابلیتهای محاسباتی انسان را نشان می دهد. برای درک اینکه چگونه تصمیم می گیریم، باید ذهن و محیط را در نظر بگیریم که همان تیغه های قیچی هستند و باعث تصمیم گیری شناختی می شوند.
یکی از راههای گنجاندن محدودیتهای ذهن و ساختار محیط در مدل تصمیم گیری شناختی، پیشنهاد اکتشافیهای ساده یا میانبرهایی است که افراد را قادر میسازد تا قضاوتهای «بهاندازه کافی خوب» یا «راضیکننده» داشته باشند .برخی از رویکردهایی که این خط را اتخاذ میکنند، استعارههای هم پوشانی و پردازش اطلاعات را برای ایجاد چارچوبهایی برای در نظر گرفتن «هزینه تفکر» ترکیب میکنند.
در یک مقاله که در سال 1980 منتشر شد مبادلات بین هزینه و منافع که تفکر برای انتخاب یک محصول برای مصرف کننده را با استفاده از یک چارچوب اقتصادی/هنجاری مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق مشخص شد سایر رویکردها به وضوح از استانداردهای هنجاری که توسط مدلهای ریاضی و اقتصادی نسبت داده میشوند فرد از آن ها اجتناب میکند و یک استاندارد «بومشناختی» از عقلانیت را ترجیح میدهند که با آن مدلهای ترجیح مورد مقایسه قرار می گیرد.
تصمیم گیری شناختی در مقابل تصمیم گیری خودکار
یک فرض ضمنی در مورد تصمیم گیری شناختی این است که در مورد ارتباط محدودیتهای ظرفیتی چند ویژگی وجود دارد که بسیاری از پردازش اطلاعات به شیوهای کنترلشده و سریالی انجام میشود. به عنوان مثال، یکی از مدلهای کلیدی رویکرد جعبهابزار تطبیقی دارد که یک قانون صریح برای جستجوی متوالی از طریق اطلاعات را نشان می دهد.
گفته می شود که این قوانین ساده از نظر روانشناختی قابل قبول هستند زیرا به آنچه ما در مورد ماهیت سریالی و صریح تفکر آگاهانه می دانیم پایبند هستند. با این حال، ما همچنین می دانیم که مقدار زیادی از فعالیت های عصبی به طور خودکار و به موازات یکدیگر انجام می شود (مثلاً فرآیندهای زیربنایی بینایی) بنابراین فرض پردازش ممکن است همیشه مناسب نباشد.
تحقیق دیگری در مورد تصمیم گیری شناختی نشان می دهد که سهم فرآیندهای خودکار در تصمیم گیری دست کم گرفته شده است. یا بهتر است بگوییم: تکیه بر استعاره هماهنگی و شاخه های آن ممکن است بر فرآیندهای سریالی کنترل شده بیش از حد تأکید داشته باشد. محققان در این باره می گوید که وقتی افراد با موقعیت تصمیمگیری مواجه میشوند، اطلاعات برجسته و مرتبط در حافظه برای آن ها فعال میشود و یک نمایش ذهنی شکل میگیرد که اطلاعات داده شده و ذخیره شده در حافظه را با هم ترکیب میکند.
بنابراین بازنمایی ذهنی به عنوان یک شبکه فعال موقت مفهوم سازی می شود. هنگامی که شبکه فعال می شود، فرآیندهای خودکار روی اتصالات در شبکه عمل می کنند تا هماهنگی بین قطعات اطلاعات در شبکه به حداکثر برسد. این استراتژی به حداکثر رساندن سازگاری منجر به شکلگیری نمایشی از موقعیت تصمیمگیری شناختی میشود که در آن معمولاً یک گزینه از بقیه موارد غالب تر است و سپس همان گزینه انتخاب میشود .
یکی از ویژگیهای مدل تصمیم گیری شناختی این است که پردازش کنترلشده میتواند در فازهای فعالسازی و به حداکثر رساندن سازگاری برای تسهیل شکلگیری نمایش سازگار استفاده شود. بنابراین محققان مدلی از قضاوت چند وجهی پیشنهاد میکنند که تعامل بین حافظه، پردازش خودکار و کنترلشده یا همان تصمیم گیری شناختی را در بر میگیرد و دادههایی را بررسی میکنند .همچنین محققان این امکان را بررسی میکنند که سیستمهای حافظه چندگانه که از مقادیر مختلف پردازش کنترلشده و خودکار استفاده میکنند، ممکن است به قضاوت چند ویژگی کمک کنند.
کلام آخر
تصمیم گیری شناختی مانند یک قیچی است که یک بعد محیطی و یک بعد ذهنی دارد که باعث می شود فرد انتخاب های متفاوت اما کنترل شده ای داشته باشد. با این حال بیشتر تصمیم گیری های کنترل شده با توجه به مواردی است که در گذشته اتفاق افتاده است به همین خاطر در هنگام تصمیم گیری یک مورد از بقیه موارد برجسته تر است و در نهایت همان گزینه انتخاب می شود.
با این توضیحاتی که ارائه دادیم، تصمیم گیری شناختی از نظر شما به چه معناست؟
لطفا نظر ارزشمند خود را با تیم ماهان تیموری در میان بگذارید.