مدیریت استراتژیک چیست + اصلی ترین وظایف

سلام ماهانی عزیز. تا حالا به این فکر کردید که پشت پرده‌ی موفقیت شرکت‌ها و برندهای بزرگ، چه کسی برنامه ریزی و مسیر موفقیت یک شرکت رو طرح ریزی میکنه؟ من امروز میخوام در مورد این راز موفقیت، یعنی مدیریت استراتژیک باهاتون صحبت کنم.

 

خیلی‌ها فکر می‌کنن که اگه یه شرکتی یا یه برندی به موفقیت رسید، بر اساس شانس بوده یا مدیریت خوبی داشته و یا بعضی وقت‌ها هم به این فکر می‌کنن که حتما هر کسی وظیفه خودشو درست انجام داده و شرکت یا برند موفق شده.

اما راستشو بخواید هیچ کدوم از این‌ها نمیتونه ضامن موفقیت یک مجموعه تجاری باشه. چیزی که در هر مجموعه‌ی تجاری حرف اول رو میزنه و بستر رو برای رشد فراهم میکنه، چیزی نیست جز اهداف و برنامه‌ها.

اگر مجموعه‌ای هدف و برنامه رو در دل خودش نداشته باشه، طبیعتا موفقیت براش یک آرزو میشه. چرا؟ به این دلیل که این هدف و برنامه هستش که وظیفه‌ها رو مشخص میکنه، مسیر راه رو مشخص میکنه و همه‌ی اعضا رو در مسیر رسیدن به یک خواسته‌ی مشترک قرار میده.

اما یه سوال مهم اینجا مطرح میشه و اون چیزی نیست جز اینکه چه کسی این برنامه و استراتژی رو به یه برند یا یه شرکت میده که همه در مسیر اون حرکت کنن؟ در نگاه اول همه فکر میکنن مدیر کل. اما باید بهتون بگیم که مدیر کل هم یه نیروی پشت پرده داره به نام مدیریت استراتژیک مجموعه.

 

پیشنهاد ما به شما : ویژگی های برند

 

برنامه ریزی و صبر را فراموش نکنید!!!

دستیابی به اهداف سازمانی و تجاری، نیاز به برنامه ریزی و صبر داره و مسئولیت هر دوی این موارد رو در یک سازمان، مدیریت استراتژیک بر عهده میگیره. مدیریت استراتژیک می‌تونه به همه شرکت‌ها و سازمان‌ها کمک کنه که در یک مسیر هموارتری به اهدافشون برسن.

در واقع کاری که مدیریت استراتژیک در یک مجموعه انجام میده اینه که شرایط مجموعه رو ارزیابی میکنه و بعد بر اساس اون برنامه‌ای تدوین میکنه که بر همه‌ی اصولش تا مرحله‌ی اجرا نظارت داره و این درصد موفقیت رو به مراتب افزایش میده.

از اونجایی که مقوله مدیریت استراتژیک، توی ایران هنوز به درستی تعریف نشده و معرفی نشده، تیم ماهان تیموری تصمیم گرفته که توی این مقاله تمام زیر و بم مدیریت استراتژیک رو براتون توضیح بده و نه تنها در مورد کار مدیریت استراتژیک، بلکه در مورد رشته‌های دانشگاهی، بازار کار و درآمد مدیریت استراتژیک هم باهاتون صحبت می‌کنیم و به تمامی سوالاتتون توی این مقاله جواب میدیم.

مدیریت استراتژیک چیست؟

مدیریت استراتژیک در تعریف علمی خودش، عنوان قشنگی داره که میگه: ” استفاده استراتژیک از منابع تجاری برای دستیابی به اهداف و چشم اندازهای مجموعه‌های تجاری رو مدیریت استراتژیک میگن. “. در واقع مدیریت استراتژیک یک کار تحلیلی و تفکریه.

وقتی ما از مدیریت استراتژیک صحبت می‌کنیم به طور مستقیم داریم در مورد تفکر یک مدیر در باب رویه‌های کاری و برنامه‌های رسیدن به یک هدف بزرگ در یک سازمان صحبت می‌کنیم. کاری که یک مدیر استراتژیک در حوزه‌ی مدیریت استراتژیک می‌کنه اینه که:

” ابتدا به امر تمامی موانع و تمامی پتانسیل‌ها رو توی یک سازمان شناسایی کنه و بعد بیاد برای این سازمان چشم اندازهای خودش رو تصویر کنه و در مرحله‌ی آخر با استفاده از استراتژی‌هایی که برنامه ریزی میکنه سازمان رو به اهدافش برسونه. “.

فرآیند مدیریت استراتژیک

فرآیند مدیریت استراتژیک توی هر شرکت یا سازمان، فرآیند پیچیده ایه و نیاز به تفکر و برنامه ریزی برای مدت‌های زیادی داره. خیلی‌ها حتی مدیریت استراتژیک رو یک کار فلسفی میدونن. چون که مدیر استراتژیک یک سازمان همیشه باید در حال فکر کردن برای حل پرسش‌های اساسی در مسیر چشم انداز یک شرکت باشه.

اما گستره‌ی کار یک مدیر استراتژیک خیلی از این‌ها هم بیشتره. در مدیریت استراتژیک ابتدایی ترین کار برای یک مدیر اینه که چشم اندازها و اهداف رو تعیین کنه و بعد برای رسیدن به این اهداف یک مسیر تعیین کنه. اما اگر یه خرده دقیق تر نگاه کنیم می‌بینیم که اون باید خیلی از عوامل مثل محرک‌های برون و درون سازمانی رو در نظر بگیره. چالش‌های فردی و سازمانی رو جلوی چشمش بگذاره و برای تمامی احتمالات یک راه حل مناسب، پیش از ورود سازمان به پروسه‌ی رسیدن به اهداف تعیین کنه.

شاید این بخش کار یک مدیر استراتژی سخت ترین کار ممکن در دنیا باشه. چرا؟ به این دلیل که وقتی هنوز کاری شروع نشده و اهداف فقط روی کاغذ هستن، طبیعتا مسیر هم مشخص نیست و اتفاقاتی که توی مسیر میفته هم غیر قابل پیش بینیه، اما یک مدیر استراتژی باید به همه این‌ها تسلط داشته باشه و همه رو پیش بینی کنه.

و از اون مهم تر اینکه یک مدیر استراتژی تنها نیست و نمیتونه از یه بعد به همه ماجرا نگاه کنه. اون باید در مسیر رشدی که برای یک سازمان طراحی کرده، بخش مالی، بخش تولید، بخش فروش و سایر هزینه‌ها و نیازها رو هم ببینه و جوری رفتار کنه که یه تعادل کلی توی سازمان حاکم بشه.

وظایف مدیریت استراتژیک

وظایف مدیریت استراتژیک

اگر ما وظایف مدیریت استراتژیک یک مجموعه رو معادل پروسه‌ی کارش بگیریم، باید بهتون بگم که کار یک مدیر استراتژی تا حد زیادی فنی و بخشی هم تجربی و توصیفیه. اگر بخوام یه مقدار این مسئله رو براتون بیشتر توضیح بدم باید بگم که:

” بخش عظیمی از کار یک مدیر استراتژی، بر اساس نظریات مدیریت استراتژیک پیش میره و طرح ریزی میشه، اما بخشی از کار یک مدیر استراتژی هم شامل توصیف تجربیاتی میشه که دیگر شرکت‌ها داشتن یا بررسی سوابق نشون میدن. “.

بگذارید یه مثال براتون بزنم. فرض کنید که یک سازمانی تصمیم میگیره که تولید محصولات خودش رو در یک سال دو برابر کنه. مدیر استراتژی بر اساس نظریات مدیریت استراتژیک، طرح‌های لازم برای رشد رو میریزه، اما وقتی که به مرحله تحلیل داده‌ها میرسه، متوجه میشه که چند بار دیگر، در طول پروسه‌های تولید، وقتی که افزایش تولید اتفاق افتاده، مارکت واکنش برعکس نشون داده و میزان سود دهی شرکت بسیار پایین اومده و جنس‌های زیادی در انبار برای مدت طولانی موندن.

این جا یک مدیر استراتژی، باید بر اساس توصیف تجربه‌های پیشین، فکر دیگه‌ای برای افزایش تولیدات بکنه که به مجموعه آسیبی وارد نشه. هر چند که استراتژی‌های مدیریت استراتژیک میگن که افزایش تولید میتونه سودآوری رو زیاد کنه، اما بنا بر تجربه میبینم که این اتفاق در یک مورد خاص نیفتاده. پس همراهی تجربه و مسائل فنی، میتونه کار یک مدیر استراتژی رو کامل تر کنه.

اما روند کاری یک مدیر استراتژیک بر اساس وظایف مدیریت استراتژیک چطوریه؟ در حالت کلی، روند کاری یک مدیر استراتژیک، به چهار بخش تقسیم میشه.

• تحلیل و بررسی
• ایجاد ساختار
• اجرا
• ارزیابی

تحلیل و بررسی

یک مدیر استراتژی قبل از این که بخواد هر برنامه‌ای برای یک مجموعه بریزه و پیش از اینکه بخواد هر چشم اندازی برای سازمان مورد نظر طراحی کنه، نیاز به یک تحلیل و بررسی چند جانبه داره و باید تمام زیر و بم سازمان رو زیر نظر بگیره تا که بتونه هدف درستی رو برای خودش متصور بشه.

اما سوال اینجاست که یک مدیر استراتژی دقیقا باید چه چیزهایی رو بررسی کنه و روی چه چیزهایی تمرکز کنه که بتونه بهترین نتیجه رو از تحلیل خودش بگیره؟ اولین کاری که یک مدیر استراتژی میکنه اینه که میاد و حوزه‌ی کاری سازمان رو بررسی میکنه.

برای این کار مدیر استراتژی از مدیران ارشد و مدیر کل درخواست میکنه که تمام صورت وضعیت‌های تولید و کارهای خرد و بزرگ شرکت رو در اختیارش قرار بده. حتی نکته جالب اینجاست که یک مدیر استراتژی به سوابق تولید یک مجموعه هم نگاه میکنه و میبینه که چه چیزهایی اضافه یا کم شده.

بعد از این مسئله، مدیریت استراتژیک یک شرکت، بازدهی رو بررسی میکنه و تلاش میکنه که تمام نقاط ضعف و قوت مجموعه رو بررسی کنه و به یک اجماع کامل از چرخه‌ی سود دهی و زیان مجموعه به دست بیاره.

و در مرحله‌ی آخر، به شناسایی تهدیدها و فرصت‌ها میپردازه و تلاش میکنه که فرصت‌هایی که ممکنه شرکت در اون‌ها بازدهی بهتری کسب کنه و از سمت دیگه تهدیدهایی که ممکنه شرکت با اون‌ها مواجه بشه رو شناسایی میکنه تا از هر اتفاق غیر منتظره‌ای جلوگیری کنه.

ایجاد ساختار استراتژیک

بعد از اینکه مدیریت استراتژیک یک مجموعه، اطلاعات مورد نیاز خودش رو بدست آورد و اون‌ها رو به طور کامل بررسی کرد، وقت اون میرسه که برای برنامه‌های شرکت ایجاد یک ساختار کلی کنه. اما ایجاد ساختار کلی هم خودش به چند مرحله تقسیم میشه.

بعنوان مثال، وقتی که خروجی اولیه اطلاعات و بررسی‌ها بدست اومد، مدیر استراتژی یک برنامه کلی مینویسه و اون رو با مدیر کل مجموعه، در میون میگذاره. بعد از اون که مدیر کل برنامه رو بررسی کرد، مدیر استراتژی شروع میکنه به تدوین برنامه.

توی مرحله تدوین و ویرایش برنامه ریزی کلی و ایجاد یک چشم انداز، یک مدیر استراتژی وظیفه داره که ریز به ریز جزئیات برنامه‌ای که شرکت یا سازمان موظف به انجام اونه رو به مدیریت ارائه بده تا در جلسه‌ای همه مدیران اون رو بررسی کنن.

وقتی طرح به صورت جامع نهایی شد، مدیریت کل، اصلاحاتی رو اعمال میکنه و بعد دوباره در یک جلسه‌ای با مدیریت استراتژیک اون رو در میون میگذاره و در نهایت برنامه کلی به همه بخش‌ها ارسال میشه. اون برنامه، بر اساس زمان بندی‌ای که مدیریت تعیین میکنه دارای اعتبار میشه.

اجرا

در مرحله‌ی اجرا نه تنها مدیر استراتژی، بلکه سایر مدیران هم در پروسه‌ی اجرای برنامه‌ها دخیل می‌شوند. ولی نظارت این پروسه کاملا بر دوش مدیر استراژی‌ها می‌باشد. مدیریت استراتژیک هر مجموعه این وظیفه رو داره که جز جز فعالیت‌های سازمان رو در مرحله اجرا بررسی کنه.

عمده فعالیت یک مدیر استراتژی توی این مرحله اینه که یک تحلیل درست از میزان فعالیت و میزان بهره وری به دست بیاره و اون رو بر روی نمودار توسعه که از قبل رسمش کرده، اندازه گیری کنه و به این درک برسه که چقدر با اهدافی که تعیین کرده فاصله داره و یا چقدر از تارگت‌ها جلوتره.

و نکته‌ای که توی این مرحله باید خیلی بهش توجه بشه اینه که هم مدیر کل و هم مدیر استراتژی، به هیچ وجه نباید خوش بینانه و یا بد بینانه به روند اجرا نگاه کنن و بجای این دو باید واقع بین باشند. واقع بینی در اینجا یعنی تمام آنچه بر روی نمودارهای توسعه مجموعه میبینن رو به بحث بگذارن و هیچ اغماضی هم توی کارشون نداشته باشند.

هر جا که روند دچار مشکل فنی بود، جلوش رو بگیرن و هر جا که محاسبات اشتباهی صورت گرفته بود، باید سریعا وارد مرحله‌ی بعدی که ارزیابی هست بشن و با تحلیل درست تر اون مسئله رو حل کنن. البته اینی که من میگم مال یکی دو روز نیست، بلکه باید دید زمان رسیدن به تارگت‌ها چقدره و یک میانگین یک سومی، برای محاسبه بازدهی روند اجرایی تعیین کرد و طبق اون پیش رفت.

ارزیابی

شاید سخت ترین کار مدیریت استراتژیک در هر سازمان و مجموعه‌ای این باشه که وارد مرحله‌ی ارزیابی بشه. مرحله‌ی ارزیابی جاییه که تمام مدیران ارشد، در جریان نتیجه‌ی کاری مدیر استراتژی قرار میگیرن و میبینن که نسبت به برنامه‌ای که ریخته شده و سیاستی که مدیر اجرایی در پی گرفته، چقدر بازدهی مناسبی نصیب مجموعه شده.

توی این مرحله ارزیابی، یک مدیر استراتژی، باید دو تا سوال رو از خودش بپرسه. یک اینکه آیا به هدف خودش در برنامه‌ای که چیده رسیده یا نه؟ و دوم اینکه آیا فرآیند نتیجه گیری با همان محاسبات اولیه همخوانی داره یا نه؟

اگر بخوام یه مثال براتون بزنم میتونم بگم که توی اولین سوال، مدیر استراتژی باید جواب درستی به خودش بده که اون برنامه‌ای که چیده شکست خورده یا به هدف رسیده. حتی اگر زمانی که هدف بالاتری کسب شده، باید ببینه که چطور این اتفاق افتاده؟

اما سوال دوم یه خرده پیچیده تره. فرض کنید که شم قراره به یه سود صد هزار تومنی در کارتون برسید و این اتفاق هم میفته. اما وقتی هزینه‌های خودتون رو بررسی میکنید، به نتیجه ‌ای می‌رسید که براتون باور کردنی نیست. شما صد و پنجاه هزار تومن هزینه کردید که به هدفتون برسید ولی توی برایند کاریتون خیلی ضرر دادید.

پس یک مدیر استراتژیک، تمام سعیش بر اینه که ببینه با توجه به برنامه‌ای که چیده شده و پروسه‌ای که طی شده، آیا اطلاعات و داده‌ها همخوان هستند یا نه؟ چون که تمام موارد پیش رو، در همون مرحله‌ی ارزیابی و ایجاد ساختار، روش فکر شده و تمام هزینه‌ها و ابزار و… برآورد شده و مهم اینه که تارگت در اختیار بهره وری بیشتر باشه.

اهداف مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژی چه هدف‌هایی را دنبال میکند؟

هدف مدیریت استراتژیک در هر مجموعه اینه که مزایای زیر رو برای یک سازمان و یا یک شرکت فراهم کنه:

ایجاد رقابت

وقتی که شما از یک مدیر استراتژی در کسب و کارتون استفاده می‌کنید، خیلی زود نتایج کارتون و نوع مارکتی که دارید، برای دیگران به خصوص رقبای شما آشکار میشه و اون‌ها این رو میفهمن که شما روند جدیدی در پیش گرفتین و این باعث میشه که همه به فکر رقابت بیفتن.

وقتی که رقیب بیشتر بشه، در نتیجه انگیزه کار کردن هم بیشتر میشه. در نتیجه، برنامه ریزی‌ها با دقت بیشتری تدوین میشن و از اون مهم تر اینکه بازار کار شما رونق میگیره و بقولی گرمی بازار باعث میشه که همه با انگیزه بیشتری به تارگت‌ها فکر کنن.

دستیابی به اهداف

مدیریت استراتژی تمام هدفش در اینه که برنامه‌ای برای سود آوری بیشتر و موفقیت سازمان‌ها و شرکت‌ها در حوزه‌های مختلف داشته باشه. به همین دلیل هم وقتی که ما یک مدیر استراتژی در مجموعه خودمون داشته باشیم و برنامه‌ای برای ما تدوین کنه، میتونیم به روند رشد مجموعه مطمئن تر باشیم.

مدیریت استراتژیک مجموعه با توجه به دانشی که در این حوزه داره و با توجه به رویکردهایی که در زمان چینش یک استراتژی اتخاذ کرده این قدرت رو به مجموعه میده که در سایه‌ی یک برنامه شفاف؛ کارش رو پیگیری کنه و موفقیت رو کسب کنه.

رشد پایدار

خیلی از شرکت‌ها و سازمان‌ها هستن که در یک دوره رشد دارن و در یک دوره دوباره نزول بدی رو تجربه کردن. در واقع نمودار رشد و افول این شرکت‌ها رو که بررسی کنید می‌بینید که هر کدوم تا به حد زیادی فرم سینوسی به خودشون گرفتن.

اما حضور مدیریت استراتژی توی یه مجموعه، اولین بازخوردی که داره اینه که ما دیگه شاهد بالا و پایین بسیار توی یه شرکت یا سازمان نیستیم. تلاش مدیریت استراتژیک اینه که نمودار رشد سازمان یا شرکت، همیشه در یک حالت صعودی پایدار باشه.

انسجام سازمانی

یکی از دلایلی که برندهای مطرح در تمام دنیا، تونستند سالیان سال خودشون رو در اوج نگه دارن اینه که هر کدوم به نوعی، قدرت حفظ انسجام درونی خودشون رو داشتن. شما زمانی میتونی در اوج قرار بگیری و با رقبای خودت به رقابت بپردازی که اول از همه یک سازمان بسیار منسجم داشته باشی.

مدیریت استراتژیک در هر مجموعه‌ای علاوه بر این که تارگت‌ها رو رسم میکنه و علاوه بر اینکه هدف گذاری‌ها رو برای همه اعضای سازمان شرح میده، نوعی از وظایف رو هم تعیین میکنه که این وظایف، به طور مشخص باعث حفظ وحدت کل مجموعه میشه.

به نوعی که وقتی وظایف رو نگاه می‌کنید می‌بینید که وظیفه‌ی کاری هر کس در رسیدن به چشم اندازی که مدیریت استراتژیک رسم کرده، به گونه‌ای هستش که کارها در ادامه‌ی یکدیگر انجام میشن و کسی نمیتونه تحت هیچ شرایطی ادعای برتری کنه و این باعث میشه که هر کس به اندازه خودش در به موفقیت رسیدن سازمان نقش داشته باشه.

رشته مدیریت استراتژی در دانشگاه

رشته‌ی مدیریت استراتژیک در دانشگاه

اگه شما هم با خوندن این مقاله، علاقمند به حضور در رشته‌ی مدیریت استراتژیک شدید و دوست دارید که یک مدیر استراتژی در یک شرکت یا یک سازمان بشید، باید بهتون بگم که تنها راه ورودش اینه که برید به دانشگاه و تحصل کنید.

در دانشگاه‌های ایران، رشته‌های مدیریت وضعیت بسیار خوبی دارن و یکی از اون رشته‌هایی که بسیار میتونه به شما کمک کنه و بازار کار خوبی رو برای شما آماده کنه همین رشته‌ی مدیریت استراتژیک هستش که شما میتونید در اون تحصیل کنید و وارد بازار بشید.

بازار کار مدیریت استراتژیک

یکی از سمت‌هایی که در هر سازمانی باید حضور داشته باشه، مدیریت استراتژیک هستش و جالب اینه که بر اساس آماری که تیم ماهان تیموری گرفته؛ ما با کمبود نیروی کار در زمینه‌ی مدیریت استراتژیک روبرو هستیم و این میتونه نشونه‌ی خوبی باشه برای اینکه شما بعنوان یک مدیر استراتژی خیلی راحت بتونید جایگاه خودتون رو در یک شرکت یا سازمان پیدا کنید.

اما این رو بدونید که برای گرفتن یک سمت مدیریتی باید مطالعه‌ی خیلی زیادی داشته باشید و از سمتی حتما رزومه‌ی خوبی برای خودتون درست کرده باشید. میتونید با نوشتن کتاب، چاپ مقاله در ژورنال‌های بین المللی و همینطور سابقه کار خوب، یکی از بهترین سمت‌های مدیریت استراتژیک رو در هر جای دنیا که بخواید از آن خودتون کنید.

 

 

درآمد

درآمد مدیر استراتژی

درآمد رشته‌های مدیریت رو به هیچ وجه نمیشه تخمین زد. از سمتی حوزه‌ی کاری رشته‌های مدیریتی بسیار گسترده است و از طرف دیگه بسته به سازمان‌های مختلف و شرکت‌ها با درجه اعتبارشون، درآمدها هم متفاوت هستش.

پس این نکته رو یادتون باشه که شما میتونید از یک سازمان دولتی تا یک مجموعه خصوصی به کار مشغول بشید و درآمدتون متفاوت باشه. اما این رو هم بگم که هر جا که مشغول به کار بشید، درآمدتون از میانگین افرادی که اونجا کار می‌کنند، بالاتر خواهد بود.

و حرف آخر

مدیریت یکی از جذاب ترین مشاغل جهان محسوب میشه. هر ساله مدیران جدیدی به حوزه‌ی کارهای تجاری ورود میکنن و هر کدوم با تخصص و علاقه‌ای که دارن، درآمد‌های بسیار و افتخارات بسیاری رو کسب می‌کنن.

اما چیزی که برای رسیدن به یک درآمد خوب در حوزه‌ی مدیریت مهمه اینه که شما اول به همه‌ی اصول مدیریت آگاه بشید و بعد سعی کنید انواع مدیریت در مجموعه‌ها رو زیر نظر بگیرید، تا بتونید به یک تصمیم درست برسید. برای اینکه یه اطلاعات کامل از این دو تا موضوع داشته باشید، حتما مقاله‌های زیر رو بخونید و اطلاعات خودتون رو بالا ببرید.

ولی برای موفقیت در رشته‌ی مدیریت استراتژیک، حتما باید به یک اصل دیگه یعنی برنامه ریزی استراتژیک، آگاهی داشته باشید. ما یه مقاله کامل و جامع در مورد برنامه ریزی استراتژیک براتون آماده کردیم که میتونه به تمام سوالای شما پاسخ بده. حتما مطالعه کنید و اون رو با مدیران دیگه هم به اشتراک بگذارید.

 

سوالات متداول :

” بخش عظیمی از کار یک مدیر استراتژی، بر اساس نظریات مدیریت استراتژیک پیش میره و طرح ریزی میشه، اما بخشی از کار یک مدیر استراتژی هم شامل توصیف تجربیاتی میشه که دیگر شرکت‌ها داشتن یا بررسی سوابق نشون میدن. “.

شاید سخت ترین کار مدیریت استراتژیک در هر سازمان و مجموعه‌ای این باشه که وارد مرحله‌ی ارزیابی بشه. مرحله‌ی ارزیابی جاییه که تمام مدیران ارشد، در جریان نتیجه‌ی کاری مدیر استراتژی قرار میگیرن و میبینن که نسبت به برنامه‌ای که ریخته شده و سیاستی که مدیر اجرایی در پی گرفته، چقدر بازدهی مناسبی نصیب مجموعه شده.

همین حالا شروع کن!

دیدگاهتان را بنویسید