سلام ماهانی عزیز. مدیریت یک رشتهی بسیار تخصصیه و شاخههای متعددی داره. یکی از شاخههای مدیریت بررسی انواع مدیریت هستش. اگر تا بحال چیزی در مورد انواع مدیریت نشنیدید، این آموزش رو کامل بخونید تا با جدیدترین علم روز دنیا در حوزهی مدیریت آشنا بشید.
این روزها دیگه قرار نیست که یک نفر، بعنوان مدیر انتخاب بشه و همهی کارها رو اون یک نفر انجام بده. چرا؟ به این دلیل که دنیا به سمت تخصصی شدن پیش میره و این باعث میشه که هر شخص در جایگاه خودش، با توجه به تخصصی که داری، منسب مدیریتی دریافت کنه. دیگه هیچ مدیر کلی، نمیتونه به طور مستقیم وارد مسائل مالی بشه و نیاز هست که حتما یه مدیر مالی وارد کار بشه. یا برای جذب نیرو و بالا بردن تعاملات، این نکته لازمه که ما حتما از یه مدیر منابع انسانی استفاده کنیم و اینجاست که بحث انواع مدیریت مطرح میشه.
انواع مدیریت، به نوعی تقسیم بندی کارها و تعامل در رویکردهای کلی یک شرکت با استفاده از برتری تخصص هست. این روزها به این دلیل که کسب و کارها و اصولا سیستم اقتصادی دنیا، مدام در حال گسترده تر شدنه، نیاز هست که هر بخش از یک مجموعه، مدیریتی داشته باشه که منظرهی کلی اهداف مجموعه رو به خوبی ترسیم کنه و به اونها جامهی عمل بپوشونه.
تو این مقاله من سعی کردم که تمامی انواع مدیریت بخصوص انواع مدیریت در سازمان رو براتون توضیح بدم و یه مختصر توضیحی هم در باب هر کدوم از فعالیتها و وظایف انواع مدیریت بهتون بدم که با همهی ساز و کارهای مدیریت مدرن آشنا بشید.
مدیر کل
مدیر کل، رایج ترین واژه و پرکابردترین نقش حوزهی انواع مدیریت در تمام دنیاست. هر مجموعهای بلا استثنا نیاز به یک مدیر کل داره. اگر بخوام براتون یک تعریف از مدیر کل ارائه بدم باید بگم که مرکز مطالعات تجاری دانشگاه هاروارد در این باب میگه:
” هر کسی که مسئول هدایت برنامههای بنیادی یک مجموعه و ایجاد ارتباطی موثر میان نیروی کار و طراح استراتژیهای آتی در یک مجموعه رو به عهده میگیره، یک مدیر کل محسوب میشه. “. هر چند که این تعریف کامل و بی نقصه، اما اگر بخوام یه خرده براتون توضیحش بدم باید بگم که:
” مدیر کل، چارچوب کاری یک مجموعه رو تعیین میکنه و تلاش میکنه که با تعاملی که بین نیروی کار و مدیران مجموعه ایجاد میکنه، هدفهای کوتاه مدت و بلند مدت رو اولا طرح ریزی و بعد به سرانجام برسونه. از طرفی دیگه، مدیر کل ناظر بر تمامی اسناد و استراتژیها و اصول یک مجموعه محسوب میشه. “. اصولا مدیران کل، در همهی حوزههای مدیریت، سر رشتهای هر چند کوچک دارن. چرا که باید در برهههای مختلف، نظارت دقیقی بر روی کار تک تک مدیران و نیروها داشته باشن. اما در یک حالت کلی، اگر بخواهیم چارچوب کاری یک مدیر کل رو بگیم، میتونیم به مقاله نشریهی اقتصادی اینستوپدیا رجوع کنیم، جایی که
متخصصین این نشریه میگن:
• یک مدیر کل، برای بهبود کارآیی و افزایش سود مجموعه، کارکرد کلی مجموعه و به طور ویژه مدیریت بخشهای کلان و خرد را زیر نظر میگیرد.
• وظایف یک مدیر کل در یک نگاه کلی، مدیریت کارکنان، نظارت بر موارد مالی و استفاده از استراتژیهای بازاریابی در مسیر درست به منظور کسب هدفهای برنامه ریزی شده مجموعه است.
• مدیر کل، مسئولیت رخداد هر گونه بحران، مشکل و چالش در مجموعهاش را میپذیرد و برای هر کدام وظیفه دارد که راه حلی پیدا کند.
• مدیر کل، مسئولیت بررسی و نظارت دادههای مدیران خرد را بر عهده دارد و در صورت نیاز باید به مدیران کلان، گزارش عملکرد خود را ارسال کند.
اینها شاکلهی کلی کار یک مدیر کل هستند که هر مدیری باید اونها رو بدونه. اما این نکته رو هم من اضافه کنم که برای موفقیت در سمت مدیر کلی، باید سه چیز، یعنی تجربه، توان و تحصیل رو هم داشته باشیم تا بتونیم یک موفقیت بی نظیر کسب کنیم.
2) مدیریت استراتژیک
هر مجموعهای در حوزهی کسب و کار از بدو تاسیس، با یک هدف و یک برنامهای کارشو شروع میکنه. اما هر چقدر که مجموعهها بزرگ تر میشن و کارشون گسترش پیدا میکنه و یا حتی چالشهای مسیرشون بیشتر میشه، برنامه هاشون هم بزرگ تر، زیاد تر و پیچیده تر میشه.
اینجاست که هر مجموعهای نیاز به یک مدیر داره که در حوزهی چیدن استراتژیها فعالیت کنه و بتونه در برابر حجم زیادی از استراتژیها، یک بازخورد خوب بگیره. پس یکی دیگه از انواع مدیریت که ما باهاش در حوزهی مدیریت سر و کار داریم، بحث مدیریت استراتژیک هستش.
اما اگر بخوایم بر اساس تعریفی که مرکز مطالعات تجاری هاروارد عرضه کرده، مدیریت استراتژی رو تعریف کنیم باید بگیم که: ” مدیر استراتژی در هر مجموعهای، مسئولیت رسم دور نمای کاری یک مجموعه به لحاظ برنامههای تولید، فروش و تحول را دارد. در حقیقت، مدیریت استراتژی، نقشهی راه کوتاه مدت و بلند مدت یک مجموعه را رسم میکند. “.
خب با این تعریف میتونیم بگیم که وجود یک مدیر استراتژیها در یک مجموعه کاری میتونه خیال تیم مدیریتی رو راحت بکنه که مسیری که قراره حداقل در طی سه تا پنج سال آتی طی بشه، مسیر مطمئن و حساب شدهای هست.
مسئولیتهای مدیر استراتژی در زمینهی مدیریت استراتژیک
اینجا جا داره که به سری به نشریهی اینستوپدیا بزنیم که یکی از بزرگترین نشریات حوزهی سرمایه گذاری، مدیریت و کسب و کار در تمام دنیاست و ببینیم که شرح وظایف یک مدیر استراتژی دقیقا چیه؟
- یک مدیر استراتژیک، در هر مجموعهای، وظیفه دارد که برنامههای میان مدت و بلند مدت یک مجموعه را بر اساس ساز و کارهای تعیین شده توسط مدیران ارشد، تدوین کند.
- مدیریت استراتژیک هر مجموعه این وظیفه را دارد که مسئولیت انعطاف پذیری برنامههای یک مجموعه را به عهده گیرد و شرایط را برای به ثمر رسیدن این برنامهها تسهیل کند.
- یک مدیر استراتژیک، مسئولیت نظارت بر درست و صحیح انجام شدن برنامههای کلی و ارائه شده از سوی مدیران ارشد را نیز بر عهده دارد.
پس اگر بخوایم یه جمع بندی کنیم، باید بگیم که یک مدیر استراتژیک، میتونه مغز متفکر و نقشهی راه یه مجموعه در رسیدن به تارگتهای تجاری باشه. و این نکته رو هم فراموش نکنیم که یک مدیر استراتژیک باید از آزادی عمل زیادی برخوردار باشه تا بتونه پروسهی نظارت و اجرای برنامهها رو با دستی باز و با ایدههای خلاقانه به ثمر برسونه.
3) مدیریت بازاریابی
یکی دیگر از انواع مدیریت در جهان، شامل مباحث مربوط به مدیریت بازاریابی میشه. در مورد مدیریت بازاریابی و پروسهی بازاریابی، مقالههای زیادی رو براتون آماده کردیم که میتونید همه رو بخونید و یک دوره کامل بازاریابی رو کاملا رایگان پشت سر بگذارید.
اما اگر بخوایم به طور مختصر از مدیریت بازاریابی صحبت کنیم، باید بریم سراغ تعارفی که جوامع بین المللی در مورد مدیریت بازاریابی ارائه دادن. وبگاه مرکز کاریابی در آمریکا، مدیریت بازاریابی را این طوری تعریف کرده که:
” مدیریت بازاریابی در هر مجموعه به پروسهای گفته میشه که طی اون محصولات و خدمات از تولید به مرحلهی عرضه میرسن. در واقع، به بیان شفاف تر، حد فاصل تولید و فروش در هر مجموعهای، شامل بازاریابی میشود.
یک مدیر بازاریابی، باید تمامی مراحل شناسایی مشتری، جذب مشتری، رفتار شناسی مشتری و کنترل بودجه برای تبلیغات و عرضهی محصول را بر عهده بگیرد. در نتیجه یک مدیر بازاریابی، شرایط بازار را برای یک فروش بهتر آن هم برای یک مجموعه در برهههای مختلف فراهم میکند. “.
این تعریف به ما نشون میده که چیزی که ما رو به فروش خوب میرسونه، هیچوقت به طور مستقیم در پروسهی فروش خلاصه نمیشه. چرا که ما باید اول از همه بازار هدف خودمون رو پیدا کنیم و از داخل بازار هدف خودمون، تارگتهایی برای مشتری یابی داشته باشیم و بعد کاری کنیم که مخاطب رو به مشتری تبدیل کنیم و مشتری رو به خریدار.
وظایف مدیر بازاریابی
- مدیر بازاریابی وظیفه دارد سیاستهای تبلیغاتی یک مجموعه را ساماندهی کند.
- مدیر بازاریابی وظیفه دارد کانالهای استراتژی بازاریابی در حیطهی کاری خود را رصد کند و در صورت نیاز با آنها ارتباط کاری برقرار کند.
- مدیریت بازاریابی در هر مجموعه مسئول کنترل بودجه برای امور تبلیغاتی است.
- مدیریت بازاریابی مسئولیت سنجش افکار مشتریان و آزمون و خطاهای لازم در باب عرضه یک محصول است.
- مدیریت بازاریابی وظیفه دارد با رسانهها ارتباط بگیرد.
- مدیریت بازاریابی باید تمامی مبانی سئو و پروموشن شبکههای اجتماعی را برعهده گیرد.
- وظیفهی آموزش نیروهای حوزهی بازاریابی و پیشنهاداتی در زمینهی تولید به صرفه نیز به عهدهی مدیریت بازاریابی است.
در نتیجه، مدیریت بازاریابی یکی از شاخههای اصلی انواع مدیریت هستش که هر تیمی باید روش تمرکز زیادی داشته باشه، چرا؟ به این دلیل که هر بازاری، بیشتر از عرضه محصولات، نیاز به یک شناخت داره. و مسئلهی شناخت کار کسی نیست جز مدیریت بازاریابی.
4) مدیریت فروش
آخرین مرحله از کار هر مجموعهای، فروش محصولات و خدمات هستش. اما مسئله اینجاست که ما چطوری باید فروشمون رو مدیریت کنیم و چطور میتونیم فروش بهتری داشته باشیم؟ خیلیها این اشتباه رو میکنند که فروش دست مدیریت بازاریابیه، اما باید بگیم که نه، بلکه فروش به مسئلهی کاملا جداگانه است.
یکی دیگه از انواع مدیریت که باید بهش رسیدگی بشه، مبحث مدیریت فروش هست. در هر مجموعهای، حضور یک مدیر، که به کارهای فروش نظارت داشته باشه، ضروریه. اما اگر بخوایم یه تعریف درست و حسابی از مدیریت فروش داشته باشیم باید یه سر به مرکز مطالعات تجاری هاروارد بزنیم.
بر اساس تعریف این مرکز: ” مدیریت فروش، به بخشی از یک کسب و کار گفته میشود که طی آن واحد مربوط مسئولیت دارد که بر اساس دادههای دریافتی از سوی مدیران بازاریابی، مراحل گفتگو، متقاعد کردن و فروش را به عالی ترین شکل ممکن انجام دهد. هدف از حضور مدیریت فروش در یک مجموعه فروش حداکثری است. “.
اما میمونه یه سوال مهم و اون اینه که مدیریت فروش دقیقا باید چکار کنه؟ چون مسئلهی فروش یه مسئلهی بسیار کلی محسوب میشه، خیلی مهمه که ما بدونیم یه مدیر فروش باید دقیقا چه وظایفی رو انجام بده تا مجموعه با یه رشد بهتری در زمینهی مالی مواجه بشه.
نشریهی ” مطالعات مدیریتی” مسئولیتهای یک مدیر فروش رو طبق لیست زیر اعلام کرده:
- مسئول فروش وظیفه دارد بر اساس دادههایی که از سمت مدیران ارشد و مدیران بازاریابی به دستش میرسد، بودجه بندی مربوط به جذب نیرو یا هر اقدام دیگری در زمینهی فروش را انجام دهد.
- مدیریت فروش مسئولیت بررسی اهداف را دارد و باید ببیند که آیا اهدافی که شرکت تعیین کرده با توجه به نیروهای موجود قابل دسترسی هستند یا نه؟ اگر نبودند، یک مدیر فروش مسئولیت دارد که برای رسیدن به اهداف، امکانات لازم را فراهم کند.
- یک مدیر فروش باید استعداد یابی کند. هر کسی نمیتواند در حوزهی فروش خوب عمل کند. بعضیها در صحبت کردن خوب هستند، بعضیها در متقاعد کردن و اینها همه به عهدهی مدیر فروش است که اشخاص مناسب را انتخاب کند.
- مدیر فروش مسئول ارتقا برند است. پس در هر برهه زمانی، یک مدیر فروش میتواند برای بالا بردن فروش و ایجاد یک جذب بهتر، روی قیمتها و یا برگزاری یک جشنواره نظر بدهد.
5) مدیریت روابط عمومی
مدیریت روابط عمومی در کشور ما خلاصه شده در تلفن جواب دادن و یا نهایت اینکه یه نامهای به جایی زده بشه. اما مدیریت روابط عمومی خیلی کار گسترده تریه و نباید اصلا با این دید بهش توجه کرد. یکی از تخصصهای به شدت مورد اقبال در بحث انواع مدیریت در تمام دنیا بحث مدیریت روابط عمومیه.
اگر بخوایم یه تعریفی از مدیریت روابط عمومی بدیم، باید بگیم که: ” مدیریت روابط عمومی، پل ارتباطی میان مشتریان، کارمندان، رسانهها و… با یک مجموعه است. در واقع، مدیر روابط عمومی مسئولیت دارد که تمامی نظرات، اطلاعیهها، قرارهای کاری و هر چیزی که مربوط به حوزه ارتباطات مجموعه میشود را تحت نظر بگیرد. “.
اما اگر بخوایم یه خرده دقیق تر در مورد مدیریت روابط عمومی تو یه مجموعه صحبت کنیم باید چند تا مثال بیاریم و بعد لیستی از خدمات و وظایف مدیریت روابط عمومی براتون بگیم. یکی از کارهایی که ما تو ایران زیاد روش مانور نمیدیم، اینه که مدیران روابط عمومی ما هیچ وقت با مدیران ارشد در ارتباط مستقیم نیستند.
اما یک مدیر روابط عمومی که کارشو درست بلد باشه و وظایفشو خوب بدونه. باید سریعا با مدیران ارشد جلسه بگذاره و بگه که تقاضای تخفیف روی محصولات وجود داره و این نشون میده که قیمت مطلوب مشتری نیست.
اینجا مدیران ارشد، از مدیر کل تا مدیر فروش و حتی مدیر بازاریابی مسئولن که یه فکری برای قیمتها بکنند. این یه مثال ساده بود که حداقل کار یک مدیر روابط عمومیه. پس این رو در نظر داشته باشید که یک مدیر روابط عمومی وظایفی داره که میتونه به کمک اون مجموعه رو با یک رشد درجه یک روبرو کنه.
وظایف مدیر روابط عمومی چیست؟
بر اساس مقالهای که در نشریهی کسب و کار کرون چاپ شده، وظایف یک مدیر روابط عمومی شامل موارد زیر میشه:
- مدیر روابط عمومی وظیفه دارد که با مشتریان و مخاطبان ارتباط برقرار کند و دیدگاههای آنها را با مدیران ارشد در میان بگذارد تا تصمیمی برای رشد مجموعه و یا رفع نواقص گرفته شود.
- مدیریت روابط عمومی مسئولیت هماهنگی و برقراری قرارها و جلسات کاری در یک مجموعه را برعهده دارد.
- مدیریت روابط عمومی، مسئول پاسخگویی به تمام درخواستهای تجاری، پاسخ دادن به نامهها، هماهنگی مصاحبه با خبرگزاریها و نشستها، با هماهنگیِ مدیر کل میباشد.
- مدیر روابط عمومی، مسئولیت نظارت بر روی تمامی محتواهای قرار گرفته شده در شبکههای اجتماعی و سایر تبلیغات را دارد.
و مسئولیتهای بزرگ تری که هر کدوم میتونه زیر مجموعه همین مسئولیتها و وظایف خلاصه بشه. توی یه نگاه کلی میتونم اینو بهتون بگم که اگر قرار باشه پنج رکن اصلی در انواع مدیریت رو در مجموعه خودمون داشته باشیم، یکیش صد در صد مدیریت روابط عمومی هستش.
6) مدیریت مالی
هیچکس نمیتونه منکر این بشه که بقای یک مجموعه به میزان سود آوری و به میزان پولی هستش که توی یه مجموعه در حال گردشه. از سمت دیگه این رو همه میدونیم که هر مجموعهای که در حوزهی کسب و کار، کارش رو شروع میکنه، تمام تمرکزش بر روی اینه که دستاورد مالی داشته باشه.
پس اگر چیزی تا به این حد در یک مجموعه نقش اساسی ایفا میکنه، یقینا به یک مدیر هم نیاز داره. بحث مدیریت مالی، یکی از اولین بحثهایی بود که در حوزهی انواع مدیریت مطرح شد و علم مدیریت به این نتیجه رسید که هر مجموعهای باید یک مدیر مالی داشته باشه.
اما مدیر مالی تعریفش چیه و قراره چه کاری توی یه مجموعه انجام بده. خبرگزاری یو اس نیوز، یه مقالهای در مورد جایگاه مدیر مالی منتشر کرده که توی اون مقاله تعریف مدیریت مالی رو اینطور برای ما میگه که:
” مدیر مالی، مسئولیت تمامی مباحث مالی در یک تیم را بر عهده دارد. اما به طور دقیق تر، تمامی هزینههای تولید، فروش، نیروی انسانی و…، در بحث محاسبه به دوش مدیریت مالی یک مجموعه است. از سمت دیگر، یک مدیر مالی مسئول تبادلات مالی نمایندگیهای یک مجموعه میباشد و در گام آخر، یک مدیر مالی، باید بر اساس هزینههای تولید و نیروی انسانی، سودآوری مجموعه را در طول یک سال مالی محاسبه کند و آن را با مدیران ارشد به جلسه بگذارد. “.
به زبان ساده اگر بخوام براتون بگم، هر اتفاق مالیای که توی یه مجموعه میفته، به طور مستقیم به مدیریت مالی یک مجموعه مربوطه. چرا؟ به این دلیل که تنها کسی که به امور مالی و حسابداری آشناست و میدونه که ریز جزئیات هزینهها و خرجکرد مجموعه چقدره و در مقابل چقدر ورودی مالی در یک مجموعه وجود داره، مدیر مالی اون تیم هستش.
وظایف مدیر مالی از نگاه وبگاه Prospect انگلستان
- بر روی تمامی صورتهای مالی نظارت کند.
- به پیش بینی برنامههای آتی و میزان سود سازی آنها میپردازد.
- استراتژیهای مالی در بلند مدت و کوتاه مدت را تعیین میکند.
- فرصتهای کاهش هزینه را به مدیران ارشد اعلام میکند.
- ایجاد قوانین مالی برای نمایندگیها و مراکز فروش
- محاسبه بهره وری شرکت به میزان خرجکرد برای نیروهای انسانی
و یک سری از مسئولیتهای دیگه که ما مفصلا توی مقاله مدیریت مالی بهش پرداختیم. ولی یه نکته اینجا بهتون بگم که اگر میخواید یک موفقیت مالی در مجموعهی خودتون داشته باشید، بدون شک از یک مدیر مالی باید استفاده کنید. چون وضع قوانین مالی، میتونه مجموعه شما رو به مراتب هدفمند تر کنه.
7) مدیریت منابع انسانی
یکی دیگه از مباحث انواع مدیریت که در هر سازمان و مجموعهای بررسی میشه، بحث مدیریت منابع انسانی هستش. منابع انسانی، اسمش روشه و مربوط به نیروهایی میشه که در یک مجموعه کار میکنن. اما سوال اینجاست که مدیر منابع انسانی دقیقا چی کار میکنه و چرا باید توی یه مجموعه ما همچین سمتی رو داشته باشیم؟
بر اساس تعریفی که وبگاه Grad Ireland در مورد این شغل ارائه داده: ” مدیر منابع انسانی وظیفه دارد که تمامی وظایف مربوط به استخدام، آموزش، پیشرفت شغلی، جبران خسارت و مزایا، روابط کارکنان، روابط صنعتی، قانون اشتغال، انطباق با برنامههای مجموعه، موضوعات انضباطی و شکایات را در بین نیروهای در حال کار در یک مجموعه را بررسی و نظارت کند. “.
به زبان ساده تر بخوام براتون بگم، یک مجموعه زبانی پیشرفت میکنه که نیروهای کارمند در یک مجموعه، اول از همه خوب انتخاب و استخدام بشن و بعد درست آموزش ببینن و بعد بتونن با راهنماییهایی که از سمت مدیران دریافت میکنن بهره وری بالاتری داشته باشن. همهی این وظایف بر عهدهی یک نفره و اون کسی نیست جز مدیر منابع انسانی.
لیست وظایف از کارهای مدیریت منابع انسانی
- جذب و مصاحبه با نیروها و به کارگیری نیروهای متخصص در حوزههای کاری مجموعه
- تعریف وظایف و تبیین مسئولیتهای کارکنان در مجموعه
- آموزش و توسعه فردی و جمعی تیم
- گزارش و تحلیل فعالیت نیروهای در حال کار در مجموعه
- تدوین استراتژی بلند مدت و کوتاه مدت به منظور بهره وری بیشتر نیروهای کار
- رسیدگی به پرداخت حقوق، مزایا و ارتقاهای شغلی
حضور مدیر منابع انسانی در هر مجموعهای، میتونه این تضمین رو به ما بده که نیروهایی که در مجموعه کار میکنن، در راستای هدف مجموعه مشغول فعالیت هستند و میزان بهره وریشون به نسبت هزینههایی که برای مجموعه دارن بیشتره.
انواع تیپهای مدیریتی
یه مبحث دیگه که توی بحث انواع مدیریت مطرح میشه، بحث تیپهای مدیریتی در مجموعههای مختلفه. هر مدیری بسته به نوع استراتژیای که تعیین میکنه، میتونه سبک خاصی از مدیریت رو در مجموعهی خودش داشته باشه.
اما چیزی که باید روش بسیار دقت بشه اینه که هر تیپ مدیریتی لزوما برای هر مجموعهای موفق نیست و این بستگی به صلاحدید مدیران ارشد اتفاق میفته. ولی آشنایی با تیپهای مدیریتی میتونه یک شمای کلی از شیوهی مدیریت مجموعهها رو به ما بده.
1) مدیریت دموکراتیک
شیوهی مدیریت دموکراتیک، یکی از کارآمد ترین شیوههای مدیریت در تمام دنیاست. از اونجایی که امروزه، سیستم مدیریت در دنیا به سمت تخصصی شدن میره، نیازه که مدیران بخشهای مختلف با همدیگه تعامل بیشتری داشته باشن.
تعامل، نیازمند آزادی بیان، آزادی در تصمیم گیری و آزادی به کارگیری خلاقیت در یک مجموعه است. وقتی یک مدیر کل، این قدرت رو به کارمندان و مدیران خرد میده که با نگرشی نو و تخصصی، نظرشون رو در باب بخشهای مختلف یک مجموعه بیان کنن، سیستم مدیریت دموکراتیک یا آزادی محور شکل میگیره.
اما چیزی که توی مدیریت دموکراتیک همیشه مطرح میشه اینه که تمامی اعضای مجموعه حق دارند که بیان آزاد داشته باشند اما مدیر کل و مدیران ارشد، به هیچ وجه لزومی بر اجرای تک تک ایدههای کارمندان و مدیران پایین دستی ندارند.
اما این امکان برایشان وجود دارد و این فرصت را دارند که دیدگاههای خود را بیان کنند و دیدگاهها مورد بحث قرار گیرد. در این روش، گاها نظر مدیر کل نیز به نقد گذاشته میشود و ایدهی یک کارمند خرد حتی، میتواند استراتژی شرکت را تعیین کند و در آن تاثیر گذار باشد.
2) مدیریت تسلط گرا
یکی دیگه از شیوههای مدیریت که بیشتر تو کشورهای جهان سوم مطرح میشه، مدیریت تسلط گرا هستش. توی این سبک از مدیریت، حرف یکیه و اون حرف مدیره. کارمندان و کارکنان توی این سبک از مدیریت حق ارائهی نظر ندارن و هر چیزی که مدیر بگه باید انجام بشه.
بزرگترین اشکال این سبک از مدیریت اینه که مدیر همه کاره است و کارمندها به جز کار خودشون هیچ نقشی تو توسعهی مجموعه ندارن و این باعث میشه که خلاقیت توی مجموعه از بین بره و کارکنان انگیزهای برای توسعه فردی نداشته باشن.
اما بهر حال این روش توی کشور ما و همهی کشورهای جهان سوم داره انجام میشه و بر اساس گفتههای بزرگترین اقتصاد دانان و مدیران دنیا، یکی از دلایل عدم پیشرفت جوامع جهان سومی، همین بحث مدیریت تسلط گرا و نگاه از بالا به پایین یک مدیره.
3) مدیریت اختیاری
به جرئت میتونم بگم که یکی از بهترین شیوههای مدیریت در دنیا، مدیریت اختیاریه. تو این روش، دورنمای کلی هدفهای مجموعه تعیین میشه و باقی سپرده میشه به کارکنان و کارمندان و مدیران خرد. در واقع این روش برای مجموعههای حرفه ای خیلی جواب میده. چرا؟
به این دلیل که اگر مجموعهای حرفهای باشه میدونه که چطور هر بخشش باید مدیریت بشه و فقط کافیه که دورنمای این روش تعیین بشه. به همین دلیل میتونم بهتون بگم تو این سبک از مدیریت، بحث انواع مدیریت و استفاده از مدیران با تجربه بالا بسیار میتونه به رشد مجموعه کمک کنه. تحصیلات و توان کاری هر کدوم از کارمندان عامل تعیین کننده در این سبک از مدیریته، چون که مدیر کل کمترین نظارت رو بر کار کارکنان داره و نتیجه حرف اول رو میزنه.
خب دوستان، تو این مقاله سعی شد که تمامی مبحث انواع مدیریت و شیوههای مدیریت براتون گفته بشه. امیدوارم که حالا با یه دور نمای بهتری نسبت به مجموعهی خودتون، کارتون رو گسترش بدید و بتونید تصمیمات بهتری بگیرید.
این رو هم بهتون بگم که مجموعه مقالات مدیریت ما رو میتونین به طور کاملا رایگان از توی سایت دنبال کنید و هر سوالی که راجع به مدیریت و مباحث مربوط به اصول مدیریت، وظایف مدیریت، انواع مدیریت و… دارید رو توی مقالات جوابشو بگیرید.