کسب و کار های شکست خورده: هر ساله تعداد کسب و کار های شکست خورده بسیار بیشتر می شود و دلایل بسیاری از آنها نیز ضعف در برنامه ریزی و طراحی استراتژی و ضعف کنترل عملکرد مدیریت است. جالب اینجاست که سایر کسب و کارهایی که تازه در حال راه اندازی هستند این موارد را مطالعه نمی کنند و در نهایت آنها نیز محکوم به نتیجه ای مشابه خواهند بود . در این مقاله قصد داریم دلایل شکست کسب و کارها را با هم بررسی کنیم و تعدادی از بزرگترین کسب و کار های شکست خورده را با هم بررسی کنیم.
توجه نداشتن به حال خوب کارکنان:
اکثر برنامه و استراتژی هایی که در یک کسب و کار طراحی می شود قرار است توسط کارکنان آن مجموعه عملی شوند. کسب و کار های شکست خورده، به حال خوب و انرژی و انگیزه کارکنان هیچ توجهی ندارند. اصولاً زمانی که مدیر یک سازمان تصمیم می گیرد که برای سازمان استراتژی تعیین کند، قصد دارد که سطح کسب و کار را یک پله ارتقا بدهد. که این مسئله نیازمند کار هوشمندانهتر و خروجی کار بالاتر کارکنان است.
در چنین وضعیتی اکثر کارکنان به دلیل اینرسی( حفظ حالت قبلی) بالایی که دارند به صورت ناخودآگاه تلاش می کنند که در برابر تغییرات مقاومت کنند . در چنین شرایطی اگر مدیران سازمان به حفظ افزایش انگیزه کارکنان نباشند، پس از مدتی تمام استراتژی هایی که تعیین کرده اند با شکست مواجه خواهد شد؛ اگر هم استراتژی با شکست مواجه نشود حداقل آسیبی که به کسب و کار وارد می شود، ترک کار کارکنان است.
مدیران یک سازمان و اللخصوص مدیر منابع انسانی علاوه بر برنامه های تفریحی که برای کارکنان در نظر میگیرند، باید کاری کنند که افراد احساس کنند با پیشرفت سازمان خودشان هستند که رشد می کنند. در این صورت است که می توانند دستاوردهای بزرگی را خلق کنند.
مقاله مرتبط: آموزش کسب و کار اینترنتی
ایجاد نتایج عالی و پایدار از طریق ترکیب متناقض تواضع فردی و اراده حرفهای
زمانی که به کسب و کار های شکست خورده توجه می کنیم، متوجه که مدیران آن سازمان تصویری غیر واقعی از کسب و کارشان در ذهن دارند و این تصویر غلط باعث می شود که این کسب و کارها با شکست مواجه شوند. عموما این تصویر غلط به خاطر گزارش های اشتباه کارمندان به وجود می آید.
اینجاست که جیم کالینز در کتاب از خوب به عالی از رهبری سطح پنجم یاد می کند. در رهبری سطح پنجم، مدیران در نهایت تواضع تلاش می کنند که کارشان را به خوبی انجام دهند.
انعطاف پذیری استراتژی:
یکی دیگر از دلایل شکست کسب و کارها این است که آنها مدام کارها را پیش بینی می کنند و برای بهبود آن برنامه ریزی می کنند. اما این برنامه ها به دلیل نداشتن انعطاف پذیری با شکست های بزرگی مواجه می شوند.
برنامه ای که برای بهبود و گسترش کسب و کار ریخته می شود، باید این امکان را داشته باشد که بتوانید به راحتی آن را بروزرسانی کنید و در آن تغییراتی ایجاد کنید. در غیر این صورت محکوم به شکست خواهد بود.
توجه نداشتن به نیاز مشتری:
زمانی که کسب و کارهای شکست خورده را بررسی می کنیم متوجه می شویم که یکی از دلایل عمده شکست، بررسی نکردن نیاز مخاطبان است. هر چند وقت یکبار نیاز مشتریان تغییر می کند. در این میان اگر کسب و کار پیشرو داشته باشید باید سعی کنید که طبق نیاز بازار پیش بروید. برخی از کسب و کارها خودشان می توانند نیاز مخاطبان را تغییر دهند. اگر در حد این کسب و کارها بزرگ نشدهاید به شما پیشنهاد می کنیم که حداقل پیرو آنها باشید.
نوکیا
نوکیا، شرکتی که در فنلاند تأسیس شد، اولین شرکتی بود که یک شبکه تلفن همراه در جهان ایجاد کرد. در اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000، نوکیا رهبر جهانی تلفن همراه بود.
با ورود اینترنت، سایر شرکت های تلفن همراه شروع به درک این موضوع کردند که دادهها آینده ارتباطات است. نوکیا مفهوم نرم افزار را درک نمی کرد و همچنان بر سخت افزار تمرکز می کرد زیرا مدیریت می ترسید که کاربران فعلی را در صورت تغییر بیش از حد از خود بیگانه کند.
اشتباه نوکیا این واقعیت بود که آنها نمی خواستند تغییر شدید در تجربه کاربر و تغییر نیاز مشتری را رهبری کنند. این امر باعث شد تا نوکیا سیستم عاملی با تجربه کاربری بد را توسعه دهد که در بازار مناسب نبود.
این شرکت قدرت برند خود را بیش از حد ارزیابی می کرد و معتقد بود که می تواند دیر وارد بازی گوشی های هوشمند شود و موفق شود. در سال 2007 استیو جابز آیفون را عرضه کرد، گوشی بدون صفحه کلید، که در آن زمان انقلابی بود. در سال 2008 نوکیا بالاخره تصمیم گرفت تا با اندروید رقابت کند، اما دیگر خیلی دیر شده بود. محصولات آنها به اندازه کافی رقابتی نبود. بی توجهی به نیاز مشتریان دلیل اصلی این شکست بود.
زیراکس:
یکی دیگر از کسب و کار های شکست خورده شرکت زیراکس است. زیراکس در واقع اولین شرکتی بود که رایانه شخصی را اختراع کرد و محصول آنها بسیار جلوتر از زمان خود بود. متأسفانه، مدیران فکر میکردند دیجیتالی شدن بسیار گران است و هرگز به خود زحمت ندادند از فرصتهایی که داشتند استفاده کنند.
مدیرعامل شرکت دیوید کرنز متقاعد شده بود که آینده زیراکس در دستگاه های کپی است. محصولات ارتباطی دیجیتال اختراع شده و در نتیجه به عنوان چیزی که بتواند جای علائم سیاه روی کاغذ سفید را بگیرد دیده نمی شد. زیراکس نتوانست بفهمد که نمیتوانید همیشه از یک فناوری پول درآورید. گاهی اوقات فناوری نیز شکست می خورد.
یاهو
در سال 2005 یاهو یکی از بازیگران اصلی در بازار تبلیغات آنلاین بود. اما از آنجایی که یاهو اهمیت جستجو را نادیده می گرفت، این شرکت تصمیم گرفت بیشتر بر تبدیل شدن به یک غول رسانه ای تمرکز کند.
تصمیم برای تمرکز بیشتر بر رسانه ها به این معنی بود که آنها از روندهای مصرف کننده و نیاز به بهبود تجربه کاربر غفلت کردند. یاهو موفق شد تعداد زیادی بیننده برای مشاهده محتوا به دست آورد، اما نتوانست به اندازه کافی سود کند تا بتواند مقیاس خود را افزایش دهد.
یاهو همچنین فرصت های زیادی را که می توانست آنها را نجات دهد از دست داد. به عنوان مثال، در سال 2002 آنها تقریباً معامله ای برای خرید گوگل داشتند، اما مدیر عامل یاهو از انجام این معامله خودداری کرد. و در سال 2006 یاهو قراردادی برای خرید فیس بوک داشت، اما زمانی که یاهو پیشنهاد آنها را کاهش داد، مارک زاکربرگ از آن عقب نشینی کرد. اگر این شرکت چند ریسک اضافی میپذیرفت، شاید همه ما در حال حاضر به جای گوگل کردن، یاهو میکردیم. بی توجهی به برنامه رشد رقبا و عدم توجه به نیاز مخاطبان از جمله دلایلی بود که باعث قرار گیری یاهو در لیست کسب و کار های شکست خورده شود.
توشیبا
یکی دیگر از شرکت های ژاپنی که قبلاً یک غول فناوری بود، اکنون در تلاش است تا زنده بماند. در اواسط دهه 1980، توشیبا یکی از نوآورترین شرکت های جهان بود.
در آن زمان آنها T1100، اولین لپ تاپ خود را به بازار عرضه کردند. جان رهفلد، کارمند سابق توشیبا که به فروش لپتاپ در خارج از کشور کمک کرد، گفت: «قبل از آن چند لپتاپ وجود داشت، اما همه آنها مصالحه داشتند. به همین دلیل است که توشیبا شروع سریعی داشت. ما یک لپتاپ داشتیم که مانند یک دسکتاپ عمل میکرد.
اینترنت رشد توشیبا را از بین برد، مردم کامپیوترهای رقبای خود را با قیمت های کمتر آنلاین می خریدند. در سال 2016، توشیبا اعلام کرد که ساخت رایانه های شخصی برای مصرف کنندگان اروپایی را متوقف می کند، اما همچنان به فروش رایانه به مشاغل در اروپا و ایالات متحده ادامه می دهد.
سونی
سونی، تولید کننده محصولات الکترونیکی، با اختراع واکمن در سال 1979، شیوه گوش دادن به موسیقی را تغییر داد. در دهه 90 واکمن ابزاری بود که برای هر نوجوانی ضروری بود. این آیفون زمان خودش بود. اما زمانی که پخش کننده های MP3 به بازار معرفی شدند، فروش واکمن شروع به کاهش کرد. واکمن نمادین توسط پخش کننده های MP3 کشته شد که بعداً توسط تلفن های هوشمند کشته شدند.
سونی با نوآوریهای فناوری مانند دیجیتالیسازی، تغییر به سمت نرمافزار و رشد موسیقیهای آنلاین قابل دانلود غیرقانونی سازگار نشد. سونی در واقع این فناوری را داشت که محصولی را حتی بهتر از آیپاد عرضه کند، اما هرگز این اتفاق نیفتاد. این شرکت از آزمایش چیزی جدید خیلی می ترسید، زیرا فکر می کرد که سازگاری آنها در بازار را تهدید می کند.
خودرو هامر
هامر، خودرویی که برای اولین بار برای ارتش ساخته شد و توسط آرنولد شوارتزنگر که اولین هامر غیرنظامی را خریداری کرد، به شهرت رسید. این وسیله نقلیه بزرگ، گران قیمت و سختی بود که با تصویر قهرمان اکشن مطابقت داشت.
ماشین چیزی بیش از یک نماد وضعیت نبود. قدرت و ثروت را نشان داد، اما اکنون نگرانیها و نگرانیها را افزایش داده است، زیرا مصرفکنندگان با خریدهای خود به طور فزایندهای نسبت به محیط زیست آگاه شدهاند. عنصر شرم در بسیاری از برنامه های تلویزیونی محبوب وجود داشت که به سرعت تعمیمات گسترده ای را به صاحبان خود در یک نور منفی نشان می داد. هیچ کس نمی خواهد در این عصر با یک ماشین جدید گران قیمت و ظاهر خشن رانندگی کند.
کلام آخر
عدم توجه به نیاز مخاطبان، نداشتن درک درست از موقعیت کسب و کار، نداشتن مخاطب هدف، نداشتن استراتژی منعطف و….. همگی از عواملی هستند که کسب و کار های شکست خورده را به وجود می آورند. در این مقاله علاوه بر بررسی این مقاله سعی کردیم چند کسب و کار بزرگ که به هر کدام از این دلایل شکست خورده بود را با هم بررسی کنیم.